اسباب کشی خاله لیلا
چند روزی خونه خاله جون بودیم برای اسباب کشی هر وقت صدات نمیومد میفهمیدم داری کاری میکنی . اینم یکی از کارهای شیرینت . اینجا هم از خستگی خوابت برده ...
نویسنده :
مامان مبین
18:37
بدون عنوان
شرکت در مسابقه نی نی شکمو نی نی هامون وقتی نی نی هستند شکمواند وقتی بزرک میشن باید دنبالشون بیفتیم تا یه لقمه غذا بزاریم تو دهانشون. ...
نویسنده :
مامان مبین
15:38
تولد 3سالگی مبین جون
امروز دوشنبه3تیر 1392مصادف با میلاد امام زمانه و یه روز تعطیل فردا 4/4/ تولدته عزیز دل مامان تولدت مبارک. مبین جون سه ساله شد مبین و خر شرک بابا جون اینجارو برای من درست کردی؟ عاشق خاک بازی کنار ساحل فرفری مامان دوست دارم جاتون خالی خیلی خوش گذشت ...
نویسنده :
مامان مبین
17:04
نی نی خاله جون مهگل پا به این دنیا گذاشت
١/٨/٩١ پرنسس، عروس فشم بدنیا آمد. میخواستیم بریم پیش مامی جون چند روزی بمونیم، که خاله جون زنگ زد گفت دارم میرم بیمارستان برای چکاپ ولی نی نی چون عجله داشت دکتر گفته بود زودتر باید بدنیا بیادبه دلیل فشارخون بالا .ما هم ذوق زده شدیم تا بابا علی از اداره آمد رفتیم بیمارستان ملاقات خاله جون. فرداش ساعت یک ظهر خاله لیلا زنگ زد گفت نی نی به دنیا آمد دوباره ما شال و کلاه کردیم بدو رفتیم که نی نی رو ببینیم،وای خدای من واقعا عروس فشم بود چشم ها سرندی پیتی موها بلندو پر کلاغی، خدا نگهدار نی نی ما و همه بچه ها باشه. فرداش که خاله جون میخواست مرخص بشه ماهم با چند تا چمدون لباس رفتیم ...
نویسنده :
مامان مبین
16:43
خدا بابا علی رو دوباره به ماداد
سوپرایز بابی جون روز نیمه شعبان
بابا علی جون وقتی که از اداره آمد،اومد خونه خاله لیلا دنبالمون تویه راه گفت امشب میخوام ببرمتون یه جای خوب ،ساعت هفت بود که آماده شدیم بریم محله قدیمی و پدری بابا علی که هر سال نیمه شعبان کل خیابونو چراغونی میکنند ،خیلی جایه قشنگی بود من تاحالا ندیده بودم کل خیابونو داربست زده بودند و تا چشمت کار میکرد لامپ و مهتابی بود ساعت یازده بود که داشتیم میرفتیم خونه خاله لیلا بابا علی جون هم یه کیک قشنگ خرید که دوره هم بخوریم همین که جولویه در خونشون بودیم مبایلم زنگ خورد بابی جون بود کمی حال احوال کردیم پرسید کجایید من پشت در خونتون هستم ما هم گازشو گرفتیمو رفتیم خونمون که بابی جون زیاد پشته در نمونه خلاصه بابی جون شبو پیشه مبین خوابید با...
نویسنده :
مامان مبین
20:04
عکسهای مبین جون
بفرمایید کیک تولد تولد مبین جون بازم تولد ماه مبارک رمضان بود ،دوتایی رفتیم که برای بابا جون حلیم بگیریم که مثل همیشه شیرینی فروشی دیدی و کیک تولد خواستی .وقتی با کیک امدیم خونه دیدم بله حلیم رو تو شیرینی فروشی جا گذاشتم . روز نیمه شعبان این کیک هم خاله لیلا خونه بابی و مامی جون برای مبین جون گرفته خونه عزیزو آقا جون مبین و ثنا چنگال نداشتند با پنگال کیکو خوردند این کیک هم بابا جون خونه عمو عباس برای مبین گرفتش اینجا هم تولد بابا جون بود ولی مبین شمعهارو فوت میکرد. خاله لیلا جون ممنونم که برای بابا علی جون کیک گرفتی. ...
نویسنده :
مامان مبین
17:06
تولد بابا جون
مبین جونی، امروز دوسال و دو ماه و دو روزه شدی .امروز تولد بابا جونه (٦شهریور). مثل هر سال خاله لیلا اولین نفری بود که سوپرایزمون کرد . دوستان عزیزم ،برنامه ری سایز کردن عکس هام مشکل داره. بزودی میام با عکسها و توضیح، که این چند وقت کجا بودیم. همتون رو دوست دارم
نویسنده :
مامان مبین
22:55