عرشیا
بعد از چند روز، ازخونه خاله مینا رفتیم خونه بابی جون. اینم شاهکارت خونه بابی جون با بابی جون رفتیم خونه خاله زهره(خاله مامان)خاله جون مریض بود چندروز هم اونجا بودیم کلی با عرشیا بازی کردی وقتی میخواستیم بیایم خونه عرشیا گریه میکرد می گفت نرید من داداش ندارم ،ناگفته نمونه که خاله کلی حالش خوب شده بود. اینم یکی از کادوهای خاله زهره، استخر آب خاله جون ممنونم ...
نویسنده :
مامان مبین
14:14