گردش یک هفتگی
وقتی بابا جون رفت سر کار دوتایی رفتیم فشم خونه خاله زینب بابا جون هم بعد امد پیشمون خیلی خوش گذشت
همش پشتبوم پیش کفترا بودیم یا میرفتیم بیرون
پل روبروی خونه خاله جون
کادو خاله لیلا جون بامارک تاپ لاین که تبلیغش تو نی نی وبلاگه
این کیکو خاله لیلا برای نی نی جدیده که فعلا معلوم نیست پسر خاله یا دختر خاله هست ،گرفته .با چند دست لباس، خاله جون ممنونم که منو فراموش نکردی
با پا رفتی تو کیک
پنج شنبه خاله زینب حلوا پخت رفتیم بهشت رضوان فشم واقعا چه جای قشنگی حتما روحشون همیشه شاد
مبین و آوا مبین همش میخواست آوارو بغل کنه
یه ماچ آبدار
وقتی از فشم رسیدیم خونه تگرگ شدیدی گرفت ما هم از پنجره آشپز خونه تگرگ نگاه میکردیم که گفتی مامان حموم ،به بارون میگفتی حموم
تا صدای اذان رو مشنوی زود دستای نازتو میبری سمت گوشت اذان میگی
وقتی رفتی روی میز تنیس شروع کردی به سنگ پرتاب کردن با این کارت چند تا بچه شیطون رو کشوندی پیشت
بابا جون برای اولین بار بردت سینما ولی چون کمی آواتار ترسناک بود نموندی .دوست بابا جون چند تا کارتونی گذاشت ولی فایده نداشت دیگه دوست نداشتی گریه میکردی که منو ببرید بیرون بابا جون میبردتت بیرون ،جات خالی مبین جون مامانی همه کارتونارو نگاه کردم
اینم فاطمه خانم دختر دوست بابا جون
بیا آبجی جون دستتو بده به من
چرا میترسی بیا بازی کنیم