بازهم این وروجک یه دسته گل تازه به آب داد!
امروز ظهر با عمه مرضیه دستی به خونه کشیدیم تا که بعدازظهر با خیال راحت بریم برای خریدچرخ خیاطی بابا علی که از اداره اومد در حال تدارک دیدن سفره نهار بودیم که زلزله وارد آشپزخانه شد و رفت سمت سبد خوراکیهایش که زیر آبگرمکن به دیوار آویزان بود. ناگهان دیدم که زلزلهدر حال چپه شدن از روی چهارپایه ست.به سمتش رفتم بین زمین و هوا گرفتمش اما یه لحظه شوکه شدم!که این چیه به سر و رویم می باره که همه جا داره خیس میشه و آب همه جا روبرداشته؟
سرمو که بلند کردم دیدم ای دل غافل این زلزله از لوله آبگرمکن آویزوون شده که لوله شکسته. خندیدم و داد زدم بابا علی فلکه آب رو ببند که آقا پسر دسته گل به آب داده...!
خلاصه با این خرابکاری وروجک نه از نهار خبری شد نه از خرید رفتن.چشمتون روز بد نبینه تا ساعت 2 نصفه شب بابا علی درگیر درست کردن لوله آبگرمکن و منو عمه هم تمیز کردن آشپزخانه بودیم.