گردش
بابا جون چند هفته ای امتحان داشت ما هم دوتایی به گردش میرفتین تا خونه خلوت باشه بابا جون هم راهت درسشو بخونه اول چند روزی فشم خونه خاله زینب بودیم ،بعد که امدیم خونه سه چهارساعتی میرفتیم پارک.
سرسره بازی دوست داشتی چون فقط دوست داشتی سر بخوری
شوک زده شدم وقتی دیدم خودت فرمونو چرخوندی تا چرخ و فلک بچرخه.
پارکو که دیدی زود کاپشنتو در آوردی ،ببین نی نی که باهاش دوست شدی شال و کلا کرده.
پله هارو دوتا یکی میرفتی بالا
آخر سر مجبورت کردم کاپشنتو بپوشی،نوک دماغت قرمز شده بود
وقتی امدیم خونه از خستگی زود خوابت برد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی