عرشیا

1390/12/4 14:14

نویسنده : مامان مبین

1,976 بازدید

اشتراک گذاری

بعد از چند روز، ازخونه خاله مینا رفتیم خونه بابی جون.

اینم شاهکارت خونه بابی جون

با بابی جون رفتیم خونه خاله زهره(خاله مامان)خاله جون مریض بود چندروز هم اونجا بودیم کلی با عرشیا بازی کردی وقتی میخواستیم بیایم خونه عرشیا گریه میکرد می گفت نرید من داداش ندارم ،ناگفته نمونه که خاله کلی حالش خوب شده بود.

اینم یکی از کادوهای خاله زهره، استخر آب خاله جون ممنونم

پسندها (0) پسندیدم

شما اولین مشوق باشید!

مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان ایلیا
2 اسفند 90 22:33

ماشالا چه پسر چه موهایی داره خیلی با نمکه موهاش به کی رفته؟ تو عکس بالایی که خیلی خوشگل افتاده نمیشد نظر گذاشت از روی ماهش ببوسین خدا حامی و نگهدارش باشه

ممنونم عزیزم

خاله ستاره
3 اسفند 90 8:43

مژده مژده!!!مجله قاصدک راه اندازی شد. ضمن آرزوي سلامتي براي شما و دلبندتان از شما دعوت میکنیم با نظرات سازنده خود ما را یاری فرمایید منظرتان هستیم

ثمین
3 اسفند 90 15:41

سلام اومدم ازتون دعوت کنم تا از نمایشگاه هفت سین دنیای نفیس دیدن کنید منتظرتون هستم

مامان زهرا(شهرادشیر کوچولو)
3 اسفند 90 22:57

ای وروجک

آرزو مامان نیکی
4 اسفند 90 7:36

خدا رو شکر خاله جون بهتر شده هر کی از این فرشته ها تو خونش باشه حالش خوب میشه

مبین فرفری

عرشیا

نظرات (5)

مطلب بعدی

مطلب قبلی