گرگان
برای سومین بار مبین رفت شمال ولی این دفعه بابا علی نیومد چون امتحان داشت جاش خیلی خالی بود ما مهمون خاله مینا و عمو حسین بودیم مامی و بابی جون متین وخاله لیلا عمو محمد و خاله زینب هم بودند خیلی خوش گذشت .هفت صبح حرکت کردیم صبحانه تو دماوند عدسی خوردیم خیلی خوشمزه شده بود وساعت٤نهار تو ساری جوجه زدیم. روز اول رفتیم مکانی که هزار کوه نام داشت که خیلی زیبا بود روز تولد مامی بود که بابی به مناسبت تولد ناهار برد رستوران کاخ بعد رفتیم بندر ترکمن شب رفتیم خونه همه از خستگی زود خوابیدند،ولی مبین و مامانی با متین تا ساعت٣ تو پارکی که چسب ویلا بود بازی میکردند،تازه از همه زودتر بیدار میشدیم. روز جمعه رفتیم جایی به نام نهار خوران کوهی بود مثل جنگل،مسیری رو رفتیم بالا که نفس همه بریده بود.مبین چند تا گاو دید که دیگه بابی جونشو ول نمیکرد همش میگفت منو ببر پیش گاوها تا شب اونجا بودیم وقتی شب اومدیم خونه تولد خاله مینارو جشن گرفتیم عمو حسین کیک خرید و فرداش همه رو نهار مهمون کرد.شنبه که آخرین روز بود رفتیم بندر گز قایق سواری خیلی خوش گذشت جای دوستان خالی. عکسامو مامان بعد میزاره. اینجا بندر ترکمنه که مبین از این مانکن ترسیده