نماز خونی
امروز که هوا سرد بود با خاله زینب هوس آش کردیم ،خاله لیلا ومتین عمو محمد و بابایه عمو هم امدند توام که حسابی آتیش سوزوندی
کمک کردن به مامان چقدر خوبه
هوا خیلی سرد بود تو ظرفشوی حموم کردی دو ساعتی هم آب بازی کردی
تا چشم مارو دور می بینی بدو میای روی صندلی کامپیوتر میشینی این دفعه تخمه هم با خودت بردی
عمو جون نوبت منه
گفتم که نوبت منه
قبله مبین این طرفه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی