مبینمبین، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

مبین فرفری

پنگول

1390/11/19 23:53
نویسنده : مامان مبین
1,425 بازدید
اشتراک گذاری

مبین جان قرار بود پنگول ساعت هفت امروز بیاد.ما زودتر رفتیم که جلو بشینیم ولی خیلی شلوغ بود و به زورجاپیداکردیم .عزیزم خیلی دوست داشتم بدونم اون لحظه چه  حسی داری ،وقتی پنگولو میدیدی میخواستی بری جلو .

آروم نمی شستی همش میخواستی بری جلو.

سرباز بیچاره همش دنبال تو بود که از پله ها نیوفتی

نی نی که پیشت وایستاده هادی، پسر خاله سمانه دوست مامانی

مراسم تموم شده ما هم سالونو برای خودمون گرفتیم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله فشمی
20 بهمن 90 9:36
قشنگ خاله قربون اون شکلت برم خوش به حالت که مامانی بردت تاپنگولو ببینی چه مامان خوب مهربونی داری بیچاره سربازه از هولش چه ریختی شده


مرسی خاله جون .
دوست دارم خاله جون
مامان امیر علی
20 بهمن 90 14:20
هلیا
20 بهمن 90 15:03
وای مبین خوش به حالت کاشکی منم اونجا بودم پیش تو و پنگول

هلیا جون منم دیر فهمیدم دوست داشتم تو هم پیشم بودی.بوس بوس




آرزو(مامان نیکی)
20 بهمن 90 15:36
مبین خوش به حالت منم پنگولو خیلی دوست دارم نیکی منم بزرگ شده اینجور جاها رفتی منم خبر کن با نیکی بیام حتما دوستای خوبی واسه هم میشید


چشم نیکی جون حتما خبر میدم.
مامان امیر علی
21 بهمن 90 22:15
سلام ممنون عزیزم به ما سر می زنید اما خاله سارا نه خاله سحر .دختر دایی من هستن .بوس


ببخشید اشتباه شد خاله سحر.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مبین فرفری می باشد